اولافور الیاسون ، معنای هنرمند بودن را تغییر داده. آثار او با مفاهیم و امور مختلفی از جمله معماری، بومشناسی، غذا، آموزش، پایایی، تغییرات اقلیمی، ادراک و کنش جمعی درگیر است. شاید این مفاهیم خیلی جدی به نظر بیایند، اما حسی از شگفتی در آثار او جریان دارد که باعث شده آثارش در نقاط مختلف جهان مورد توجه بسیاری افراد با سلایق متفاوت قرار گیرد.
مارک گادفری، کیورتور گالری تیت، در این مقاله از زندگی الیاسون و تاثیرات ماندگارش میگوید. از کودکیش در ایسلند گرفته تا علاقهاش به رقص «برِیکدنس»؛ و از کنجکاویش نسبت به آبوهوا تا کنشگریاش برای مقابله با تغییرات اقلیمی، که مورد توجه بسیاری از رهبران جهان قرار گرفت.
او از ایسلند الهام گرفت که هنر و طبیعت را پیوند بزند.
اولافور الیاسون در سال ۱۹۶۷ (برابر با ۱۳۴۶ شمسی) در دانمارک متولد شد، اما بیشتر دوران کودکیش را در ایسلند، که زادگاه پدر و مادرش بود سپری کرد. مناظر طبیعی بکر ایسلند تاثیر عمیقی بر این هنرمند به جای گذاشت؛ چشمههای آب گرم، میدانهای گدازه، آتشفشانها، آبشارها، غارها و صخرههای پوشیده از خزه. برخی از آثار متاخرتر او شامل رنگینکمان و ابر و مه هستند، و به نوعی همان عناصری را بازنمایی میکنند که در کودکی از آنها شگفتزده میشد.
علاوه بر این، اولافور الیاسون در ایسلند به این موضوع علاقهمند شد که ما از چه طرقی فضا را تجربه میکنیم. مثلا اینکه چطور میتوان از سرعت حرکت جریان آب در یک آبشار دوردست فهمید که آن آبشار در چه فاصلهای از بیننده قرار دارد. در چنین محیطی همهی حواس انسان برای درک فضا به کار گرفته میشوند. در چیدمانهای متاخرتر اولافور الیاسون هم همین اتفاق روی میدهد.
در اواخر دههی ۱۹۸۰ و اوایل دههی ۱۹۹۰، اولافور الیاسون در آکادمی سلطنتی هنرهای زیبا در دانمارک مشغول به تحصیل شد، و در آنجا شروع به ساخت چیدمانهای نوری کرد. با خلق آثاری که مبتنی بر تجربهی زنده بودند (و در واقع خرید و فروششان کار سختتری بود)، او در برابر تجارتگراییای که در آن دوران دنیای هنر را در بر گرفته بود ایستادگی میکرد.
او میخواهد مخاطب ببیند که آثارش چطور پدید میآیند
در دههی ۱۹۹۰ و اوایل ۲۰۰۰، اولافور الیاسون آثاری خلق کرد که پدیدههای طبیعی را بازسازی میکردند. مثلا چیدمان سال ۱۹۹۳ او به نام «زیبایی» را در نظر بگیرید. مارک گادفری آن چیدمان را اینگونه توصیف میکند: «وارد یک اتاق میشود. فضای اتاق تاریک شده. از یک شلنگ که سوراخهای ریزی روی زده شده، مه ریزی بیرون میآید. تنها از یک لامپ روی آن نور میافتد. از بعضی زوایا یک رنگین کمان دیده میشود و از زوایای دیگر نه».
اولافور الیاسون در این اثر مثل بسیاری دیگر از آثارش میخواهد چیزی که خودش روزگاری در ایسلند دیده بوده را بازسازی کند. اما نمیخواهد نحوهی پدید آمدن اثر را پنهان کند. گادفری میگوید: «مخاطب شلنگ را میبیند، لامپ را میبیند. در حالی که خود رنگین کمان را میبیند، چیزهایی که رنگین کمان را خلق میکنند را نیز میبیند».
زیربنای این آثار، علاقهی او به فرایند ادراک و آگاه کردن مخاطب از این فرایند است. او با این کار قصد دارد مخاطب خودش را در حال ادراک کردن ببیند. مخاطب نه تنها در حال یک تجربه است، بلکه از این تجربه کردن آگاه است. در واقع مخاطب با تماشای آثار او، از ادراک خودش آگاه میشود.
اولافور الیاسون همیشه تمایل داشت تا ببیند که مخاطبان چطور این آگاهی را وارد زندگی خودشان میکنند. مارک گادفری در این باره میگوید: «او همیشه کنجکاو بود ببیند چه رابطهای میان تجربهای که در یک گالری رخ میدهد و نحوهای که آن تجربه بر رفتار مخاطب با دنیای پیرامونش پس از خروج از گالری تاثیر میگذارد وجود دارد».
استودیوی فضاهای دیگر
در سال ۲۰۱۴، اولافور الیاسون به همراه «سباستین بهمان» معمار مشهور، استودیوی جدیدی به نام «استودیوی فضاهای دیگر» (با سرواژهی SOS) تاسیس کردند. دفتری برای هنر و معماری که از رویکردی تجربه-محور برای پیشبرد پروژههای نوآورانهاش بهره میبرد.
استودیوی فضاهای دیگر از همکاری اولافور الیاسون و سباستین بهمان در پروژههای گذشته نشأت گرفت. پروژههایی مانند نمای هندسی شگفتانگیز سالن کنسرت و مرکز کنفرانس «هارپا ریکیاویک»؛ و پروژهی فیوردنهاوس، یک ساختمان خارقالعاده شبیه به یک قلعه که در میان یک آبدرهی طبیعی در دانمارک بنا شده.
استودیو اولافور الیاسون ، استودیویی بر محور یک آشپزخانه
«استودیو اولافور الیاسون»، استودیوی دیگر اوست که در یک ساختمان قدیمی چهار طبقه در برلین واقع شده و محل همکاری بیش از یکصد نفر است. مارک گادفری دربارهی این استودیو چنین میگوید: «محلی برای آزمایشات بزرگ، همکاری، گفتگو و فعالیتهای بینارشتهای، که افرادی از حرفههای مختلف را به کار میگیرد: پیشهوران، تکنسینها، محققین، آشپزها، برنامهنویسان، کنشگران، معماران، فیلمسازان و غیره».
در طبقهی آخر، آشپزخانهی استودیو واقع شده که همهی اعضا، چهار روز هفته در آنجا دور هم غذا میخورند. غذا که در همان آشپزخانه توسط یک تیم متعهد تهیه میشود همیشه ارگانیک، بدون گوشت و با استفاده از محصولات محلی است. مارک در این باره میگوید: «خواهر اولافور الیاسون یک آشپز حرفهایست. بنابراین فکر میکنم او همیشه به غذا و آشپزی علاقه داشته. این آشپزخانه نقشی بسیار محوری در فعالیت این استودیو دارد».
این مقاله از وبسایت WePresent توسط سرآستین ترجمه شده.